پسری را هم می شناسم که از دختری خوشش می آمد. گفتم اول برو ظاهرت را درست کن که موقع اظهار علاقه حداقل یک درصد امید داشته باشی! بعد از
دسته: طنز
عشق محصل (شعری طنز از عمران صلاحی)
به درد عشق تو مهپاره مبتلا شدهام دچار وسوسه و فتنه و بلا شدهام براي اين که توجه کني به عاشق خود دو هفته است که آرتيست سينما شدهام ز
فرار از دانشگاه، تعیین جایزه دستگیری از طرف استاد راهنما
سربازی به نام محسن صالحی چند ماهی است که جهاد علمی خود را متوقف و از سنگر علمی و پادگان خود در گروه اقتصاد کشاورزی تبریز فرار کرده و در مکانی نامعلوم مخفی
از آبادان تا لاس وگاس: رمان عطر سنبل، عطر کاج
رمان «عطر سنبل، عطر کاج» را خواندم، کتابی زیبا از فیروزه جزایری دوما. داستان زنی با خانواده ایرانی به نام «فیروزه» که در کودکی به امریکا مهاجرت کرده است. در ادامه،
سوءقصد به شیر مستراح یک خانه دانشجویی
25/10/89 چند وقتی است مقررات شدیدی در خانه دانشجویی مان وضع کردیم مبنی بر اینکه کسی نباید درِ مستراح (1) را باز بگذارد چرا که شیر یخ می زند و
با خط دفاع قلب تو درگیرم!
مطلبی در وبلاگ سیاهچال با عنوان «جام جهانی چشمانت» بهانۀ این نوشتار شد: احتمالاً میخواستی آلمان باشم. منطقی. قوی. یکدست. اونی که همه مطمئنن قهرمانه. اونی که همهچیش همیشه کامله.
خوب بیدار شی عزیزم!
زین پس به جای عبارت منحوسِ مجهول «خوب بخوابی» بگویید: «خوب بیدار شی»! زیرا اولاً خواب برادر مرگ است و هر چه خواب خوبتر و بهتر، به مرگ نزدیکتر! بر
ای روزه برو، ورنه تو را خواهم خورد!
چند شعر خوشمزه به مناسبت رمضان: 1 بگیر فطرهام اما مخور برادر جان که من در این رمضان قوت غالبم غم بود «مهدی اخوان ثالث» 2 آمد رمضان، نه صاف
سهمخواهی
حوالی ساعت شش در میان خواب و بیداری چیزی به یادم آمد که باعث شد بلند شوم و داد بزنم: «من سهمم را میخواهم، سهمم را بدهید.» هر پنج هم
داستانک سهزبانه (به زبان مازنی ، فارسی و انگلیسی)
گِلی باغ پَلی؛ هَلی باغِ تقی؛ خِردمه هَلی. تا هَلی بورده گَلی، بَیمه پَلی. پَلی بورده تَلی؛ دست بَیّه گِلی؛ لینگ بَیّه گِلی. بوردِمه پیش حِسنعلی، بَزوئه چِلی، خار بَیمه
سامانه، بی سر و سامانه!
بابا هر چی میکشیم از این سامانه میکشیم! این ساسانه بچه خوبیه. سمانه هم خیلی خوب و تودلبرو هست. اما این سامانه پدر ما رو در آورده! میریم بانک، میگن
آخرین سامورایی
فرشاد سامورایی وقتی منو از دور دید دستش رو گذاشت پشت گردنش و شروع کرد بشین – پاشو رفتن. این یعنی: خیلی ارادتمیندیم. دستم رو بلند کردم. یعنی: آزاد؛ خواهش