خشم‌نامه 22 اسفند 99 – عقابی که کلاغ شد، شاید هم الاغ شد!

خب گاهی هر آدم چاچول‌بازی باید با نوشتن خشمش رو خالی کنه.

خشم از خودش، از اطرافش، جامعه‌اش، مسئولینش، این جهان، سیاستمداران، کشورها، آدم‌ها …

خب این خشم‌نامه کارش همینه!

خشم اول از مسئولان مستقیم و غیرمسقیم تهیه واکسن کرونا که دارند با بی‌خیالی طی می‌کنند. اگر مسولان درست و حسابی داشتیم باید کل منابع کشور رو بسیج می‌کردند و شده از چهار کشور مختلف واکسن تهیه می‌کردند و کل نیروها رو جمع می‌کردند چند ماهه کل مردم رو واکسن می‌زدند.

بابا این که دلار و گرونی و بیکاری نیست بگیم خدا بزرگه، بحث مرگ و زندگی هست! دو سال دیگه نوش‌داروی بعد از مرگ سهراب رو میخواهیم چیکار؟!

خشم دوم از این آدم‌هایی که همزمان هزار تا شغل دارند و دلشون خوشه سرشون شلوغه و فقط دنبال پر کردن رزومه اما دریغ از یک قدم برداشتن برای این ملت بدبخت بیجاره. احمق! کیو گول میزنی؟! خودتم گول میزنی؟! خودتم میدونی پشت این همه عنوان پرطمطراق چیزی نیست! حکایت طبل میان‌تهی و آواز دهل از دور خوش است!

خشم سوم از اینهایی که فقط پول رو کردن هدف زندگی و با هر قیمتی فقط میخوان پول در بیارند و هدف هم وسیله را توجیه می‌کنه براشون! احمق! پول رو با دزدی هم میشه بدست می‌آورد، با ارث ددی‌جون هم میشه داشت،‌ با قمار هم میشه!‌ کلاهت رو قاضی کن ببین چه کار مثبتی برای جامعه که هیچ برای خودت کردی؟! این همه استعداد رو گذاشتی آکبند خاک بخوره فقط دلت خوشه که شدی دستگاه چاپ پول!

خشم آخر هم از خودم که معلوم نیست چه غلطی دارم می‌کنم و در حال در جا زدن هستم. قرار بود خیر سرم عقاب بشم اما فعلا  که  کلاغ شدم،‌ باز خوبه الاغ نشدم! تکونی به خودت مرد! عمر تموم شد! چاچول‌بازی بسه!

پست های مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید