در این اوضاع نابسامان، (به ویژه پس از خروج امریکا از برجام)، افرادی همچون دکتر فاضلی معتقدند نباید امید خود را از دست دهیم و باید با موفقیتهای کوچک و اصلاحات تدریجی به اصلاح کشور امیدوار باشیم.
برخی دیگر، همچون نادر فتورهچی معتقدند: ما باید از امیدهای واهی دست برداریم و از اصلاح امور در شرایط موجود و با افراد موجود ناامید شویم.
آن چه مبرهن است نه امید به خودی خود حسن است و نه ناامیدی. برای مثال ملکیان در سلسه درسهای اخلاق کاربردی معتقد است از دو چیز باید قطع امید کنیم: 1- امید به دیگران (به معنای وابستگی) 2- امید به مداخلههای غیرطبیعی در امور طبیعی جهان.
در این گونه موارد باید این ترانه فرهاد را با خود زمزمه کنیم:
چشم امیدُ ببُر از آسمون
روزا با هم دیگه فرقی ندارن
بوی کهنه گی میدن تمومشون
در مقابل، شکی نیست که ناامیدی هم در بسیاری از مواقع خسارتبار است.
نظر من این است که در حیطه مسائل اجتماعی و کلان کشور باید تا اطلاع ثانوی از بهبود اوضاع ناامید باشیم و کمربندها را سفتتر و بند کفشها را محکمتر ببندیم.
البته این به این معنی است که برای اصلاح امور اجتماعی تلاش نکنیم، منظورم این است انتظار تغییرات بزرگ نداشته باشیم، چون بعد از مدتی احساس سرخوردگی میکنیم. این سخن نزدیک به همان توصیههایی است که مرتضی مردیها سالها پیش در یک سخنرانی با عنوان «چه باید کرد» مطرح کرد.
در مقابل، در حیطه فردی بسیار باید امیدوارانه به زندگی نگاه کنیم. چون شادی و تغییر و رشد خودمان، تا حد زیادی در اختیار خودمان است.
درست است که مدام از سوی رسانهها اخبار غمانگیز پمپاژ میشود و مشکلات معیشتی محدودیت ایجاد میکند، اما همچنان ابزارهای زیادی برای لذت فراهم است، فقط باید عادت کنیم به جای تلاش مداوم برای اندوختن بیشتر، از داشتههای فعلی مان لذت بیشتری ببریم. لذتهایی مانند مطالعه، موسیقی و گردش، در دسترس ما هستند.
درست است که اوضاع اقتصادی خراب است اما روی دیگر این سکه، وجود فرصتهای فراوان برای کسب درآمد است.
پس صبحها میتوانیم با آهنگ سیروان خسروی زمزمه کنیم:
خوب یا بد اگه آسون یا سخت
نا امید نمی شم چون
دوست دارم زندگی رو
به قول سهراب: تا شقایق هست زندگی باید کرد.
لطفا این مطلب را هم بخوانید: