مردم اغلب کسانی که در همه کارها سررشته دارند رو تحسین میکنند یعنی فردی که یه ذره از برقکاری بلد باشه، یه ذره از نجاری، یه ذره از مکانیکی، یه ذره از آشپزی و… یعنی مردم آچار فرانسه رو تحسین میکنند.
اما کسی که از هر چیزی یه کم بلده نمیتونه در حوزه خاصی عمیق و متخصص بشه، چون وقت و زمان به شدت محدوده. اصطلاح همه کاره هیچ کاره به همین دلیل معروف شده. آدام اسمیت پدر علم اقتصاد اولین کسی بود که روی اهمیت تقسیم کار و تخصصگرایی تاکید کرده. اصلا زندگی شهری و مدنیت از جایی شروع شد که مردم تصمیم گرفتند که هر کس در کاری متخصص بشه و برای انجام سایر امور از تخصص دیگران استفاده کنند.
یکی از دوستان که اخیرا به کره جنوبی سفر کرده تعریف میکرد در این کشور مردم اغلب در رستوران غذا میخوردند و در خونه آشپزی نمیکنند.
در ایران وقوع تورم از عواملی بوده که تخصصگرایی رو با اختلال مواجه کرده، چون مردم میبینند برای یک کار فنی ساده باید مبلغ بالایی بپردازند اما همچنان برای یک فرد متخصص اینکه همه مهارتهای خردوریز رو خودش یاد بگیره و خودش راسا به این امور بپردازه توجیه نداره، چون با همین وقت گذاشتن میتونه پول خیلی بیشتری از تخصص خودش در بیاره.
برخی استدلال میکنند آدم باید همه چیز رو بلد باشه چون ممکنه روزی یه موقعیتی پیش بیاد که متخصص یا صاحب فن مورد نظر در دسترس نباشه.
این استدلال به دو دلیل غلطه:
1- ما نمیتونیم زندگیمون رو بر پایه احتمالات کوچیک بنا کنیم.
2- به هر حال هر تصمیمم درستی یک ریسکها و هزینههایی هم داره، مهم اینه که فوایدش خیلی بیشتر باشه.
البته بنده به کسانی که میخوان یک فرد موفق معمولی باشند آچار فرانسه بودن رو توصیه میکنم اما کسانی که میخوان راهشون رو از بقیه جدا کنند باید از آچار فرانسه دست بردارند تا وقت بیشتری در راستای پرداختن به تخصصشون آزاد بشه.