از یک نظر، زندگیام رو تا اینجا میتوانم به سه مرحله تقسیم کنم:
مرحله اول از کودکی تا اواخر دوره کارشناسی که مثل قرون وسطی در اروپا پیشرفت چشمگیری مشاهده نمیشود.
مرحله دوم از اواخر کارشناسی شروع میشود که علاقهام به رشته اقتصاد را کشف کردم و به علت آشنایی با دو سه نفر از دوستان، دیدگاهم به زندگی تغییر چشمگیری پیدا کرد. این دوره تا اوایل دوره دکتری ادامه داشت و از نظر سواد علمی و حتی شخصیتی به پییشرفتهای قابلتوجهی رسیدم.
مرحله سوم: از اوایل دوره دکتری، بعد از اینکه عمده کار رساله را انجام دادم و به شهر جدید مهاجرت کردم و در سیستم اداری مشغول شدم، درگیر برخی چالشهای روحی شدم. گویی یک سری ضعفها و حفرههای شخصیتی وجود داشت که با وجود آنها سرعت رشد قبلی دیگر امکانپذیر نبود و نیاز داشتم توفف کنم و خودم را بیشتر بشناسم تعمیرات اساسی درونی انجام دهم.
به نظر خودم، از سال 1392 سیر نزولی من شروع شد و تا اوایل سال 1397 این نزول (و حتی سقوط) ادامه داشت اما بعد از آن دوباره به آهستگی شروع به رشد کردم.
بنده آخر امسال را پایان این دوره اعلام میکنم و آماده شروع دوره جدید رشد در سال 1402 هستم (هر چند آینده رو با قطعیت نمیتوان پیشبینی کرد).
بنابراین سال 1401 رو باید در زیرمجموعه دوره 1401-1392، به ویژه به عنوان جزئی از رشد آهسته سالهای 1401-1397 در نظر گرفت.
در سالهای 96-1395 در آتش برخی مشکلات روحی خاکستر شدم و از سال 1397 مثل آتش زیر خاکستر، گر گرفتم و آماده شروع دوره آتشین شدهام (چه غلطها!). اکنون اعلام میکنم ققنوسوار از این آتش بیرون آمدهام (ببند!).
گذشته از این، تم خاص سال 1401، برای من توجه به سلامتی بود. بعد از اینکه در اواخر سال 1400 با مراجعه به پزشک متوجه شدم، سلامتیام به طور جدی در خطر است، تصمیم گرفتم وزنم را کاهش دهم و سبک زندگیام را از نظر تغدیه و میزان تحرک و ورزش عوض کنم.
بنابراین در همان سه ماهه اول وزنم را 10 کیلو کاهش دادم. متاسفانه تلاش برای کاهش وزن را از جایی به بعد رها کردم وگرنه خیلی بیشتر از این میتوانستم وزنم را کاهش دهم به وزن ایدهآل برسم اما به هر حال توانستم تغییر سبک زندگی را تثبیت کنم.
غیر از این، امسال زیاد خواندم و زیاد نوشتم و خیلی زیاد روی مسائل روحی و شخصیتی خودم وقت گذاشتم.
در مجموع امسال از نظر اجتماعی سال بدی برای همه ما ایرانیها بود اما از نظر فردی، سال نسبتا خوبی برایم بود.