مری، به کدامین گناه کشته شدی؟! (درباره زیبایی فیلم پدرخوانده 3)

فیلم پدرخوانده (3)‌ رو دیدم.

همش دیدنی بود الّا کشته شدن مِری (با بازی سوفی، دختر تو‌دل‌بُروی کاپولا) و دهان باز از غم و شیون جگرسوز کورلئونه (با بازی زیبای ال‌پاچینو).

مری که از سوی پدر از عشق منع شده بود، به این بهانه که: عشق نداری عوضش امنیت داری!

 اومده بود دادخواهی عشقش رو بکنه: «پدر، چرا این کار رو با من می‌کنی؟!»

اما تیر مرگ که به قصد جان پدر شلیک شده بود دست رد به سینه‌اش زد و چه تراژدی غم‌انگیزی!

خب! در این صحنه باز هم مرگ نشون داد رئیس کیه! اون همه قدرت و ثروت که جمع کردی در مقابل فقدان دخترت هیچه! یک عمر تلاش کردی پله‌های موفقیت را با قدرت طی کنی، خیلی دیر فهمیدی همه چیز خانواده است!

دو دیالوگ در فیلم بیشتر از همه مرا به فکر فرو برد.

-چرا این کشور زیبا [ایتالیا] اینقدر خشونت‌باره؟

-به خاطر تاریخش!

این جواب سوال ما هم هست که چرا ایرانی ها جزء عصبانی ترین مردم جهان هستیم.

دیالوگ دوم:

پول و رفاقت ؛ نفت و آب!

خودم در روابطم خیلی تجربه کردم که وقتی یک رابطه دوستی به مرحله حساب و کتاب می رسه در حال خراب شدن هست؛ اینکه کی بیشتر زنگ زده، کی بیشتر هدیه خریده و …

***

پی‌نوشت: بر خلاف قسمت‌های اول و سوم، از قسمت دوم پدرخوانده خوشم نیامد.

دیدگاه خود را بنویسید