کار ما این شده که هر روز سقوط اخلاقی یک انسان را جشن میگیریم؛ درختی میافتد و ما همه تبرزن میشویم!
یک روز مهران مدیری، یک روز احسان علیخانی و یک روز هم شاید نوبت خودمان شود!
بله، اگر استخر کثیف در دسترس باشد، ما همه شناگرهای قابلی هستیم!
هیچ کدام معصوم نیستیم و اگر در معرض وسوسه شدید گناه قرار بگیریم، بعید است پاکدامن بمانیم.
وقتی این همه انسان که زمانی سلبریتی محبوب یا رئیسجمهور دستپاک یا دانشمند گرانقدر یا هنرمند متعهد و امثال آن بودند اما امروز فاسد و منحرف و امثال آن هستند، پس مشکل اصلی سیستمی است که ورودی سالم دریافت میکند و خروجی ناسالم تحویل میدهد.
ما بیش از آنکه دچار «مشکل در سیستم» باشیم، دچار «مشکل سیستمی» هستیم اما به جای آنکه بر رفع مشکل سیستمی تمرکز کنیم، تنها به فکر تغییر اجزا و عناصر سیستم برای رفع مشکل در سیستم هستیم.
حکایت ما، حکایت آن فردی هست که در پاییندست رودخانه مدام جسد آدمها را از رودخانه بیرون میکشید و یکی به او گفت: به جای اینکه در پاییندست جسدها را جمع کند، در بالادست رودخانه از افتادن مردم در رودخانه جلوگیری کند.
با ادامه این وضعیت، در آینده کشوری خواهیم داشت که همه در آن فاسد هستند، همه به هم بیاعتمادند و هیچ فرد بزرگِ معتبر و قابلاعتمادی ندارد که در وقت دشواریها به آن تکیه کند.
انگار همه ما در یک مرداب و لجنزاری گیر افتادیم و به جای آنکه همه با هم برای رهایی یافتن از این لجنزار (سیستم ناسالم) تلاش کنیم، همدیگر را کثیف و لجن خطاب میکنیم!
بدون اصلاح سیستم، سرمایههای اجتماعی و سرمایههای نمادین کشور روز به روز بیشتر تخریب میشود و عرصه هر چه بیشتر بر ما تنگتر میشود.
پ.ن1: هدف این نوشته، مخالفت با افشای نام فاسدان و واکنش افکار عمومی در مقابل فساد نیست، بلکه سخنم این است که واکنش افکار عمومی باید هرچه بشتر به سمت اصلاح سیستمها هدایت شود تا تخریب انسانها.
پ. ن2: با آشنایی با مفهوم سرمایه اجتماعی و بهویژه به نوشتههای دکتر رنانی مراجعه کنید، از جمله این مطلب.