دو هفته گذشته به خاطر قرنطینه عمومی، یک روز در میان و در روزهای زوج فقط سر کار میرفتم. البته وضعیت قرمز کرونایی که مسبب این قرنطینه شده جای تاسف داره اما باید بگم یک حس خوبی که این دو هفته داشت این بود که در هفته به جای یک پنجشنبه، سه تا پنجشنبه داشتیم.
حس خوب پنجشنبه در اینه که شما با خودت فکر میکنی: آخ جون فردا جمعه است، محبور نیستم سر کار برم، تعطیله و هر کاری دوست دارم انجام میدم.
این حسی که قراره یک اتفاق خوبی بیفته رو تو کوچیکی من خیلی زیاد داشتم و خیلی از روزها احساس خوبی بهم میداد. مثلا داخل کلاس که نشسته بودم و از درس معلم خسته شده بودم و یهویی این فکر به ذهنم میرسید: آخ جون بعد از ظهر کارتون فوتبالیستها داره، آخ جون امروز ناهار قورمهسبزی دارم، آخ جون امشب پسرعمه میاد و …
در نوجوانی که عشق فوتبال بودم این فکر که مثلا «امشب فوتبال بارسا-رئال داره» بهم احساس شادی میداد.
این حس شادی یا حس خوشبختی (هر چند کوتاه و لحظهای ) از آینده میاد، از امید، از انتظار مثبت، از خوشبینی، از مثبتنگری نسبت به آینده.
از این نظر، اگر جامعهای نسبت به آینده خودش خوشبین باشه و امید بهبود اوضاع و تغییرات مثبت زیاد باشه، مردم اون جامعه شادتر هستند و احساس خوشبختی بیشتری میکنند.نکته ظریف در اینجا این هست که مهم نیست که در حال حاضر وضعتون خوبه یا در گذشته خوب بوده، همین که آینده رو تیر و تار ببینید حالتون خراب میشه.
بسیاری از مردم (به ویژ جوانترها) از منظر امید و خوشبینی به آینده، نسبت به خوشبختی خودشون قضاوت میکنند.
برای برخی دیگه (بیشتر، افراد سالمند) احساس خوب نسبت به گذشته یعنی بر اساس احساس رضایت، تعیینکنندهی احساس خوشبختی هست.
گروه دیگهای هستند احساس خوشبختی رو با زندگی در حال و اهل حال بودن پیوند میدن. بسیاری از بزرگان مثل خیام و کنفسیوس که بر زندگی در زمان حال و دم غنمیت داشتن تاکید کردند، در واقع خوشبختی رو با «خوشحالی» معادل دونستند.
البته اغلب ترکیبی از این سه حالت احساس خوشبختی رو در فرد به وجود میارن و مسئله اینه که کدوم حالت در فرد غالب هست.
به نظر میرسه در گذشته برای خوشبختی بیشتر بر «خوشحالی» تاکید میکردند و الان (حداقل در روانشناسی موفقیت) بیشتر روی خوشبینی کار میکنند. این کتابهای موفقیت و کلیپهای انگیزشی تلاششون بیشتر این هست فرد را قانع کنند یا به اون القا کنند که اگر یک سری اصول مشخصی رو رعایت کنی آینده برای تو روشن و همراه با موفقیت هست.
باری، رضایت از گذشته، خوشحالی در زمان حال و خوشبینی نسبت به آینده ارکان یک زندگی خوشبخت هستند.
در مورد حس خوب پنجشنبهها که من هم خیلی تجربهش کردم، یک جمله یادم اومد. روی بولتن یه شرکت، همیشه متولدین هر ماه رو مینوشتند و بهشون تبریک میگفتند. ماه اسفند بود و در مورد این ماه نوشته بودند: «اسفند زیباست، همانطور که پنجشنبهها زیباتر از جمعههاست.»
در مورد «حسی که قراره اتفاق خوبی بیفته» من هم مثل شما و خیلیهای دیگه تجربهش کردم. مثلا بچگیهام وقتی میفهمیدم پدربزرگم و یا مادربزرگهام میخوان به خونه ما بیان، خیلی ذوق میکردم. یا برای دیدن بعضی سریالها هم این حس رو داشتم. الان هم میبینم که برادرزاده م که یک سال و سه ماهه هستش وقتی من و خواهرم رو میبینه یا مثلا خالهش رو میبینه، خیلی ذوق میکنه.
چیزی که در مورد امید به آینده گفتین، من رو یاد حرف دکتر شفیعی کدکنی انداخت که میگفت چیزی که جامعه بهش نیاز داره «روحیه اجتماعی بانشاط» هستش.
ممنون از نظر ارزشمنده شما. این حس قشنگ نسبت به اتفاق خوب آینده رو در کودکی خیلی زیاد تجربه میکردیم و فکر میکنم در دوره بزرگسالی کمتر تجربه میکنیم و اگه بتونیم این حس را هر چه بیشتر به زندگی بزرگسالیمون تزریق کنیم، احساس خوشبختی بیشتری پیدا میکنیم. شاید لازم باشه به کودک درونمون بیشتر توجه کنیم و سعی کنیم حتی از اتفاقات خوب کوچک پیش رو ما رو به شوق بیاره.