موضوع خاصی برای نوشتن ندارم، هر چه که اخیرا فکرم را مشغول کرده مینویسم و واینم بگم که اینها فکرهای خامی هست که بداهه به ذهنم میرسه و شاید چرت و پرت باشه و شاید بعدا این نوشتهها رو پاک کنم.
داشتم فکر میکردم شاید لازمه انسان در کل شخصیت شوخ و بذلهگو و خندان و اهل ادا و اطوار و مسخرهبازی از خودش نشون نده، حتی در حریم خصوصی خانواده. شوخی و مسخرهبازی رو بذاره در جمع خصوصی با چند دوست بسیار صمیمی انجام بده. چون طبق تجربه من خیلی وقت ها این رفتار باعث میشه دیگران تو رو خیلی جدی نگیرند، کمی بهشون میخندی دور بر میدارند، گاهی فکر میکنند تو هالو و گاگول هستی. من دیدم افراد خیلی جدی و عصاقورتداده و کمی اخمو و کمی عصبانی و کمحرف خیلی احترام دارند و همه روی این فرد حساب میکنند و خیلی جدیاش میگیرند. اما فردی اگه شوخ و شنگ و ملنگ باشه، خیلی وقتها خیلی از آدمها این رو نمیذارند به حساب سرزنده بودن و خاکی بودن و پرانرژی بودن، بلکه بهشون سیگنالی میده که با آدم حسابی طرف نیستند.
دیگه اینکه اگر آدم انتقادپذیری باشی و با گارد باز در مقابل انتقادهای دیگران برخورد کنی، ممکنه بعد مدتی تبدیل بشی به سیبلی که انتقادات وارد و ناوارد از هر طرف به سمتت شلیک میشه و همه کاسهکوزهها سرت ریخته میشه. چون انگار خیلی وقتها مردم و اطرفیان دنبال دیوار کوتاهی میگردند که عامل همه ناکامیهای خودشون در زندگی و همه مشکلات اطرافشون معرفی کنند! اینکه فقط خودمون انتقادپذیر باشیم کافی نیست، بلکه باید فرهنگی باشه که جامعه و اطرافیان فرد انتقادپذیر رو فرد ضعیف مشکلداری که نمیتونه از خودش دفاع کنه و میتونه سوژه غیبتها و دورهمیشون باشه نبینند.
دیگه اینکه اگه شما یک مردی هستی که میخوای طرفدار حقوق زنان اطرافت باشی و بهشون آزادی بیشتر بدی و برابری بیشتری براشون قائل بشی، باید به ظرفیت فکری اونها هم توجه کنی. باید ببینی آیا اونها برداشت مشابهی با تو در مورد برابری حقوق زن و مرد دارند یا نه؟ آیا این رفتارهای تو رو به حساب درک و سوادت میذارن یا به حساب ضعف مردونگیات. مثلا من دیدم در اطرافم مرده آزادی بیشتر به زنش داده نتیجهاش شده خیانت. یا دیدم کمک مرد به زن در کار خونه باعث توقعات بیجا در زن شده.
حالا که بحث برابری زن و مرد شده بگم برخی زنهای امروزی در برخی مسائلی که به نفعشون هست بحث طرفداری حقوق زن و مرد رو مطرح میکنند و یه جا که به نفعشون نیست خودشون رو به کوچه علیچپ میزنند. مثلا وقتی بحث کمک در کار خونه میشه طبق برابری حقوق و زن معتقدند مرد هم باید به طور مساوی در این کار کمک کنه اما بحث کار کردن بیرون خونه و کسب درآمد میشه این رو تنها جز وظایف مرد میدونند! من میگم به طور سنتی روابط زن و مرد بر اساس یک تقسیمکاری شکل گرفته، مثلا چون شرایط جامعه تنها برای کار کردن مردها مهیا بوده، مردها فقط بیرون کار میکردند و زنها داخل خونه. الان شرایط جامعه تغییر کرده برخی زنها شاید بگند شرایط سنتی تغییر کرده و این تقسیم کار رو عوض کنیم، مثلا چون الان خانم هم در بیرون خونه کار میکنه و به طور مساوی درآمد ایجاد میکنه مرد هم داخل خونه به همون اندازه کار کنه؛ این منطقی هست. اگر قرار بر تساوی هست باید در همه زمینهها باشه.
در سطح اجتماعی هم خیلی از زنها طرفدار برابری زن و مرد هستند و این خیلی هم خوبه اما نمیشه زنی طرفدار برابری باشه اما مثلا خدمت سربازی رو فقط کار مردها بدونه یا در خصوص ظالمانه بودن مهریه سکوت بکنه.
یک سری زنها هم هستند که شعار برابری حقوق زن و مرد رو بهونهای کردند برای تنبلی و بیخاصیتی. طرف شب و روز در اینستاگرام پلاسه، بعد میخواد غذا درست کنه که حداقل خودش بخوره، میگه چرا ما باید زنها این همه کار کنیم؟! البته این تنبلی و بیخاصیتی که شبکههای اجتماعی ایجاد کردن در ما مردها هم زیاده.