به دشمنم فرصت میدهم؛
تا همه رذیلتهایش را از اعماق ذات کثیفش قی کند!
به او لطف میکنم؛
تا همه پستیهایش را رو کند!
همه خباثتهایش را برملا کند!
همه پلشتیهایش را عریان کند!
تا به درجهای از حیوانیت نائل آید که سزاوارش بود!
آنگاه نوبت من است تا بر خاکستر انسانیتش برقصم!
قضاوت بی رحمانه ایی بود.
باید سخن دوست و دشمن را با هم شنید.
حدس می زنم از یک دختر زخم خورده ایی که اینگونه بی رحمانه قضاوت کرده اید!
سلام آقا پرهام عزیز. ممنون که مطلب من عنایت داشتی.
این مطلب صرفاً به منظور بهرهبرداری از یک خشم آنی برای تمرین نویسندگی نوشته شده است؛ وگرنه در عمل در توانم نیست اینقدر کینهای و خشمگین باشم.