اغلب از تکبعدی بودن فرد انتقاد میشود اما در معنایی که خواهم گفت موافق تکبعدی بودن برخی از افراد هستم و البته برای عموم چنین توصیهای ندارم.
واقعیت این است که زمان و عمر و انرژی فرد محدود است و اگر بخواهد کار بزرگ و ماندگار و متمایزی در این عالم انجام دهد، مجبور است انجام بسیاری از امور متفرقه زندگی را محدود و بر کار اصلی تمرکز کند.
البته این استراتژی، زمانی صحیح است که موجب صدمات روحی و جسمی جدی نشود؛ برای همین گفتم که نمیتوان این روش را به همه توصیه کرد.
منظورم از تکبعدی بودن، اختصاص وقت حداقلی برای امور ضروری و حیاتی (مانند خواب، تغذیه، خانواده و امرار معاش، برای برخورداری از سلامت جسمی و روحی) و اختصاص وقت حداکثری برای هدف اصلی و ارزشمند زندگی است.
باید روی کلمه «ارزشمند» تأکید ویژهای شود، چون به نظر من فقط اهداف ارزشمند در راستای کاهش درد و رنج بشر، تکبعدی بودن رو توجیه میکنند.
همچنین تکبعدی بودن نباید به قیمت ظلم به دیگران (مانند همسر و فرزند) باشد.
در اینجا بحث جنجالی گلایههای همسر شریعتی از بیتوجهی دکتر شریعتی موضوعیت پیدا میکند. شریعتی برای اهداف ارزشمندی که داشت به نوعی تکبعدی شده بود و همین ظاهراً گلایۀ همسر وی را برانگیخته بود.
قضاوت خاصی در خصوص این ماجرا ندارم اما دو نکته گفتنی است:
1- چه بهتر که افراد تکبعدی، یا مجرد بمانند یا همسر و فرزندان را با خود همدل و همراه کنند.
2- برای قضاوت نهایی برای افراد تکبعدی در این گونه موارد باید هزینههای تکبعدی بودن (مانند ظلم به همسر و اطرافیان) را در کنار فواید این تکبعدی بودن برای جامعه و دیگران در نظر گرفت. اگر فواید بیشتر از هزینهها بیشتر بوده باشد، در کل میتوان تکبعدی را از نظر اخلاقی توجیه کرد (البته چه بهتر که هزینهها به حداقل برسد).
به نظرم یک نوع تقسیم کار در این عالم انجام شده که حاصل تقسیم تواناییها به علاوه انتخاب اهداف و آرمانهاست. در این میان، افرادی احساس علاقه و وظیفه میکنند در حوزه خاصی بیشتر و بزرگتر کار کنند. این انتخاب اگر چه فشار خودخواستهای بر فرد تحمیل میکند اما برکات زیادی برای جامعه در پی دارد.
برای مثال، نمیتوان از خلوتگزینیهای ابوالحسن نجفی به بهانۀ اجتماعی نبودن ایشان انتقاد کرد، چون اگر این خلوتگزینیها نبود این همه آثار ارزشمند خلق نمیشد.
به یاد حرف شعبانعلی افتادم که در جواب انتقاد از کار کردن زیاد گفته بود: وقتی شما کم کار میکنید امثال من مجبوریم زیاد کار کنیم تا جبران شود (نقل به مضمون).
منتقدان شاید بگویند: در عصر جدید، خیلی بیشتر از کار کردن و وقت گذاشتن، خلاقیت و نوآوری مهم است که بیشتر در افراد چندبعدی ظهور میکند؛ آنهایی که برای سایر امور زندگی (مثل تفریح، ورزش و رابطه با جنس مخالف) وقت زیادی اختصاص دادهاند.
اما پاسخ من:
1- وقت حداقلی برای امور ضروری را نفی نکردم.
2- در بسیاری از موارد، نوآوری و خلاقیت پس از کار زیاد و اختصاص وقت فراوان به دست میآید و اغلب کار زیاد و خلاقیت مکمل هم هستند.
3- همه آنقدر باهوش نیستند که فقط با تکیه بر هوش، کار بزرگ انجام دهند و مجبورند با کار بشتر، هوش کمتر را جبران کنند!
4- زندگی در ایران مانند زندگی در کشورهای غربی نیست و در بسیاری از مواقع، موفقیت در عین پرداختن به همه ابعاد و امور زندگی غیرممکن است (خود من تازه در اواخر دوره کارشناسی فهمیدم علاقهام به اقتصاد است و دوره ارشد مجبور بودم شب و روز وقت بگذارم که عقبماندگی چهارساله را جبران کنم!).
انتقاد دیگری که مطرح میشود این است: با این عمر کوتاه، فدا کردن لذتها و علایق حماقت است.
این انتقاد وقتی صحیح است که کار و تفریح (یا کار و زندگی) را در دو مقوله جدا بدانیم (واقعیتی که در زندگی اغلب مردم برقرار است) اما وقتی کار ما تفریح ما و زندگی ما باشد این انتقاد وارد نیست.
انتقاد دیگر از گوشهنشینی و خلوتگزینی تکبعدیهاست. پاسخ من این است که اگر این خلوتگزینیها (نه منزوی بودن)، همانطور که شعبانعلی نیز اشاره کرده، انتخابی آگاهانه و همچنین پربار برای جامعه، در جهت تمایز باشد، چه ایرادی دارد؟ آیا این سبک زندگی، آسیبی نیز به کسی میرساند که اینقدر در معرض انتقاد است؟!
معمولاً افراد از بیرون با نگاهی منتقدانه و دستکم دلسوزانه به خلوتگزینی شخص نگاه میکنند، چون فرم زندگی آن شخص، تکراری و یکنواخت بهنظر میرسد اما باید توجه داشت، زیبایی و هیجان زندگی افراد تکبعدی اغلب در محتوای آن است (نه فرم آن): مطالب جدیدی که هر روز یاد میگیرند و آثار جدیدی که هر روز خلق میکنند.
تکبعدیهای خلوتگزین تمام لوازمِ شادی و لذت را در خلوت خود دارند، مانند کتاب، قلم و موسیقی.
به قول حافظ:
خلوتگزیده را به تماشا چه حاجت است
چون کوی دوست هست به صحرا چه حاجت است
البته باز هم تأکید میکنم که توصیه من این نیست که مانند برخی از کارمندان کره جنوبی آنقدر کار کنید که دولت مجبور شود رایانهها را خاموش کند! (+)
حرف من فقط این است که هر طور میخواهید زندگی کنید اما دست از سر کچل تکبعدیها (در معنایی که گفتم) بردارید!
واژه تعادل، از اون فریب های ذهنی و مخدرهای روانی است.(بعلت سو تعبیر هایی که میشود)
مفید بود.
ممنونم
بله، خیلی وقت ها همین طوره. منم ممنونم.
مطلب خوبی بود. در نهایت هر کسی به تنهایی با نفع و ضرر های تک بعدی یا چند بعدی بودن مواجه میشود و این یک تصمیم کاملا شخصی است که نمیشود آن را تجویز کرد و نمیتوان سبک زندگی خودمان را نیز به دیگران تحمیل کنیم. حتی نمیشود رای قطعی صادر کرد که صرفا با تک بعدی بودن میشود موفق شد یا نه . اگر بگوییم تنهایی و عزلت باعث موفق شدن شوپنهاور شده از آن طرف هم افرادی مثل همینگوی ماجراجو داشته ایم که اصلا خلوت نشین نبوده است.
و یه نقل قول از رفیق صابر
“هر کار بزرگی که انسان انجام میدهد باید در مقابلش باج بزرگی بدهد، گاهی اوقات باجی که میدهیم از کاری که میکنیم بزرگتر است. “
سپاس آقا فواد عزیز، بابت نظر ارزشمندت.
بله، درست میفرمائید؛ تمام حرف این حرف است که به قول عرفا از قواعد مهم زندگی قربانی کردن است، باید چیزهایی را فدا کرد تا چیزهای دیگر به دست آورد.