خلاصه مقاله ماشینچیان در دنیای اقتصاد:
از ۱۸۵۰ تا ۱۹۵۰ میانگین درآمد یک سوئدی بیش از هشت برابر رشد کرد.
در ۱۹۵۰، وقتی سوئد یکی از موفقترین کشورهای دنیا بود، نه تنها پایینترین نرخ مالیات در میان همه کشورهای اروپایی (و آمریکا) را داشت بلکه بخش عمومی سوئد کوچکترین بخش عمومی تمام اروپا بود. افزایش مالیات و سیاستهای بازتوزیعی پس از این دوره آغاز شد. گونار و آلوا میردال پدر و مادر فکری دولت رفاه سوئدی بودند. آنها در اوایل قرن بیستم به این باور رسیدند که سوئد بستر ایدهآل دولت رفاه «ز گهواره تا گور» است. جمعیت سوئد همگن و کم بود. سطح اعتماد میان جامعه و نسبت به حکومت بالا بود. در مقایسه با دیگر جاهای اروپا دوران فئودالی را تجربه نکرده بود و حکومت مشکلی با مشارکت مردمی نداشت و کشاورزان زمیندار، مقامات را به چشم بخشی از مردم و جامعه خود میدیدند تا زورگیر و دشمن. همچنین دستگاه اداری وسیع و طویل نبود و کارآمد و به نسبت خوبی عاری از فساد شناخته میشد. ارزشهای اخلاقی پروتستانی و فشار اجتماعی از طرف خانواده، دوستان و همسایگان به پیروی از این نظام ارزشی به آن معنی بود که مردم سخت کار میکردند.
حزب سوسیال دموکرات در سال ۱۹۳۲ به قدرت رسید اما بهزودی دریافت که حزبی با محور نزاع طبقاتی نمیتواند در سوئد حکومت کند لذا با ایجاد نظامهای تامین اجتماعی به یک حزب طبقه متوسط تبدیل شد.
سال ۱۹۷۰ بنا به آمار سازمان همکاریهای اقتصادی و توسعه، سوئد چهارمین کشور ثروتمند بر مبنای درآمد سرانه بود. اینجا بود که سوسیالدموکراتها با گنجینهای از بنگاههای اقتصادی بزرگ و ذهنی سرشار از ایدههای چپ به افراط روی آوردند. مخارج عمومی در فاصله ۱۹۶۰ تا ۱۹۸۰ حدودا دو برابر شد و از ۳۱ درصد به ۶۰ درصد تولید ناخالص داخلی افزایش یافت.
الگوی سوئدی هم در همین دوره کوتاه شکست خورد. از سال ۱۹۷۵ تا سال ۲۰۰۰ درحالیکه درآمد سرانه در آمریکا ۷۲ درصد و در اروپای غربی ۶۴ درصد افزایش یافت، این رقم در سوئد از ۴۳ درصد بالاتر نرفت.
سوئدیها اکنون کمترین خدمت (به ازای هر دلار هزینه شده) را دریافت میکنند. سایر آمار و خدمات نیز نسبت مشابهی دارند. هرچند هنوز خدمات دریافتی و استاندارد زندگی در سوئد بالا است اما متناسب بالاترین نرخ مالیات در دنیا نیست. بهعنوان نمونه، اگر بخشخصوصی سوئد به کارآمدی بریتانیا بود، هزینه خدمات باید به یکسوم هزینه کنونی کاهش یابد. بهعنوان نمونه، بنابر آمار رسمی، پزشکان سوئدی متوسط روزی چهار بیمار را معاینه میکنند، درحالیکه در خود سوئد در سال ۱۹۷۵ روزی ۹ بیمار را معاینه میکردند. مطالعات بعدی نشان داد که پزشکان سوئدی ۵۰ تا ۸۰ درصد وقتشان را صرف کارهای اداری میکنند. در صنعت هم شرایط به همین ترتیب است. مهمترین شرکتهای امروز سوئد پیش از جنگ اول جهانی تاسیس شدهاند. تنها یکی از ۵۰ شرکت بزرگ سوئدی پس از سال ۱۹۷۰ تاسیس شده است.
در نهایت این سیاستها به رکود شدید دهه ۹۰ منجر شد. پس از شکست سوسیالیسم در سوئد مالیات و مقرریهای عمومی کاهش یافته و خصوصیسازی گسترده در دستور کار قرار گرفت. ثروتمند شدن سوئد نتیجه اقتصاد آزاد بود.
نظر من (27 مهر 98): دولت رفاه ایده خوبی است اما باید پس از تثبت رشد اقتصادی بالا و تضمین درآمد کافی برای تامین هزینههای رفاهی اجرا شود. همچنین نباید همانند دهه 70 در سوئد، در سوسیالیسم افراط کرد. آسیبهای دولت رفاه نیز باید شناسایی کرد. در ایران اکنون در تولید رفاه زیادهروی شده، از این پس باید به توزیع رفاه، کاهش دخالت دولت در اقتصاد، نهادسازی برای تثبیت بازار آزاد و تثبیت رشد اقتصاد بالا تمرکز کرد. البته حداقلی از رفاه برای همگان، شامل بیمههای تامین اجتماعی، آموزش رایگان، حمل و نقل عمومی ارزان باید حفظ شود. در سیاستهای آزادسازی اولویت را باید کاهش رانتها و کاهش هزینههای زاید حکومت باید باشد نه سیاستهایی که در درجه اول به قشر متوسط و آسیبپذیر فشار وارد میکند.
نظر من (16 مرداد 99): همان است.
نظرتون خیلی خوب و درسته به نظرم
البته یه نکته کلی هم همیشه وجود داره و اونم این که
افراط تقریبا تو هیچ چیز خوب نیست و نباید تو هیچ کاری از حد درست عبور کرد
بله دقیقا